محسن اختیاری

 رنسانس و بروز انقلابهاي صنعتي و فرهنگي در غرب همزمان با جنبشهايي نظير انقلاب كبير فرانسه تحولات اساسي وعظيمي را در دنياي غرب و حتي در نحوه نگرش و شكل زندگي كل جامعه بشري در تمام دنيا در پي داشت ، يكي از اين تحولات بنيادين به حاشيه راندن مذهب و معنويت در جوامع غربي بود . اصحاب كليسا كه تا آنزمان اصليترين ركن قدرت و حكومت را در دست داشتند به تدريج كنارگذاشته شدند و روز بروز از قدرت و نفوذ آنان كاسته شد ، كه قطعا اصليترين عامل اين رخداد عملكرد نامناسب و بعضا متحجرانه كليسا و اصحاب كليسا ، و درنتيجه نارضايتي عمومي عامه مردم در طي قرنها تسلط بر جوامع در طول قرون وسطي بود .

بروز اين تغييرات اساسي در جوامع غربي آنهم در مدت زماني نسبتا كوتاه كه حاكميت مطلق كليسا را به حاشيه راند تا جاييكه عملا جز پوسته اي متزلزل از آن برجاي نمانده بود ، منجر به بروز نگرشهاي جدي در برخي از اهالي فلسفه  وجامعه شناسان غربي گرديد بطوريكه بسياري از آنان ادامه اين روند را بگونه اي پيش بيني مي نمودند كه اين رخداد  آينده زندگي جوامع دركل دنيا را متاثر خواهد نمود . ديدگاههاي بعضا افراطي آنان حاكي از آن بود كه در طي يك ربع قرن آينده يعني تا آغاز هزاره سوم در سال  2000  عملا دين ومذهب درزندگي مردم جايي نخواهد داشت و از ساختار جوامع انساني كنار خواهد رفت تا جاييكه در آغاز قرن بيست و يكم شاهد دنيايي عاري از تاثيرات دين و مذهب خواهند بود .

اگر چه امروزه شاهديم كه اين نظريات كاملا افراطي بوده و حتي در آغاز هزاره سوم در بسياري  جوامع دنيا بويژه همان كشورهاي غربي كه اساس حكومتها و بنياد جوامعشان را بر سكولاريسم و جدايي دين از امورات زندگي دنيايي بنا نهاده اند ، عملا در بسياري ابعاد زندگي انساني جاي خالي دين و معنويت به شدت احساس مي شود و روز به روز شاهد گرايش بيشتر مردم به توحيد و معنويت مي باشيم ، اما جداي از گرايشهاي عمومي مردم در جوامع ، شاهد اقداماتي از جانب حكومتها و دولتمردانشان هستيم كه عملا در سياستهاي استعماري خويش اهدافي را دنبال مي كنند كه چيزي غير از دين زدايي از چهره جوامع نيست كه در اين راستا دين هراسي بطور عام و اسلام هراسي بطور خاص رويكردي كاملا مشخص است كه اگر چه در بسياري موارد بصورت كاملا نرم و نامحسوس و ليكن قطعي و قابل اثبات است ، و از آنجاييكه جهت نيل به اين اهداف عمدتا شيوه هاي نرم ونامحسوس كه اساس آن بر شستشوي تدريجي مغزها و تغيير در ذهنيت و افكار جوامع استوار است بكار گرفته مي شود كه چه بسا اين رويكردها حتي براي عامه مردم ملموس هم نباشد ، وليكن اين بار سنگيني برعهده نخبگان و روشنفكران جوامع بويژه در كشورهاي اسلامي ومسلمان مي گذارد كه با روشن كردن ابعاد مختلف اين حركتها گام اول را در آگاهي بخشيدن ملتها بردارند تا مقدمه براي مقابله با اين اهداف شوم فراهم گردد.

اگرچه پرداختن به ابعاد گوناگون هر كدام از اين موضوعات خود نيازمند بحثهاي مفصل و نگارش كتابها مي باشد ، وليكن ما در اين مبحث مختصرا به گوشه اي از رخدادهاي مشهود در سالهاي اخير خواهيم پرداخت تا شمه اي از اين سياستها و اهداف پشت پرده آنرا مورد نقد و بررسي قرار دهيم .

قرن بيستم در شرايطي پايان گرفت كه دنيا و بويژه كشورهاي غربي و قدرتهاي استعماري جهان تجربه هاي پرهزينه و مرگباري را پشت سر مي گذاشتند ؛ تجربه هايي نظير جنگهاي جهاني اول و دوم ، تجربه ناخوشايند و سهمگين جنگ سرد در سايه دلهره و اضطراب مداوم حاصل از آن ، و براي برخي كشورها نظير ايالات متحده آمريكا تجربه جنگهاي مستقيم و طولاني و بسيار پرهزينه اي مانند گرفتاري  در باتلاق جنگ ويتنام و شكست در آن ، و موارد بسيار قابل ذكر ديگري از بروز جنگهاي مستقيم كه علاوه بر هزينه هاي مستقيم بسيار هنگفت مالي باعث مرگ ميليونها انسان بي گناه بود و برگهاي سياهي را در تاريخ حيات بشري برجاي گذاشت .

اما تجربه اين جنگهاي ويرانگر و پرهزينه از يك سو ، و رشد دانش و تكنولوژيهاي گوناگون بويژه در زمينه علوم ارتباطات و رسانه ها و تغييرات اساسي ناشي از آن در چهره جهاني و نگرش بشري از سوي ديگر ، دولتمردان و صاحبان قدرت و مراجع تصميم گيريهاي جهاني را برآن داشت تا براي پيشبرد اهداف و سياستهاي خويش روشها و رويكردهاي جديدي را دنبال كنند ، و نكته حائز اهميت در اين رويه ها اينستكه در شيوه هاي نوين عمدتا بجاي مواجهه مستقيم در ميدانهاي جنگ ، روشهاي نرم و نامحسوس با تاثير گذاري بر افكار و ذهنها بكار گرفته مي شود و عملكردها برمبناي تصميماتي استوار است كه نتيجه مطالعات و ماحصل اتاقهاي فكريست كه چه بسا ملتها و جوامع هدف هيچ توجه ملموسي بر آن نداشته باشند .

همانگونه كه اشاره شد تجربه جنگهاي پرهزينه و ويرانگر قرن بيستم  قدرتهاي جهاني را برآن داشت تا در شيوه هاي خود براي رسيدن به اهداف تعريف شده تجديد نظر نمايند ، بويژه اينكه با رشد سرسام آور دانش و دستيابي بشر به انواع تكنولوژيهاي نوين امكانات و ابزار پيچيده و كارآمدتري را براي پيشبرد سياستها در اختيار حكومتها و دولتمردانشان قرار داده است .

آغاز هزاره سوم با اتفاقات و رخدادهايي در صحنه جهاني همراه بود كه از همان سالهاي اوليه بيانگر ايجاد تغييرات اساسي در شكل زندگي بشري بود و زمينه را براي بسياري سياستها و اقدامات بعدي مهيا مي نمود . حوادث يازدهم سپتامبر سال  2001  در نقطه اي از دنيا كه بيشترين نگاهها و توجه جهاني به آن معطوف است يكي از همين رخدادها بود ، اگر چه ابهامات و معماهاي پيچيده اي كه اين حادثه در پيش روي جهانيان قرار داد شايد تا سالها در هاله اي از ابهام بماند ، اما با اندكي دقت و تيزبيني و تامل در حواشي و شواهد موجود حقايقي را آشكار مي سازد كه مي توان بسياري سياستهاي استعماري در خصوص ايجاد تغييرات در سطح جهاني و فرهنگ جوامع و حتي كوچكترين امور  زندگي ملتها را از آن استنباط نمود .

حادثه يازدهم سپتامبر سال  2001  آنهم در قلب ايالات متحده و در نقطه اي از جهان كه بيشترين توجه جهانيان به آن معطوف است بنابر قراين متقن حكايت از خودزني برنامه ريزي شده دولتمردان آمريكا در جهت فراهم آوردن مقدمات براي برداشتن گامهاي بعدي در راستاي نيل به اهداف و سياستهاي كلي خود دارد . ابهامات موجود در اين حادثه آنقدر زياد است كه خود نياز به بحثها و موشكافيهاي دقيق و مفصل دارد وليكن از آنجاييكه موضوع اصلي بحث ما نميباشد بطور گذرا و مختصر به برخي از اين ابهامات كه حكايت از عمدي بودن حادثه دارد اشاره مي نماييم .

در وهله اول سرقت چندين فروند هواپيماي عظيم و غول پيكر بطور همزمان آنهم در نقطه اي از دنيا كه داراي قويترين و پيچيده ترين سيستمهاي امنيتي و اطلاعاتي مي باشد كه بنا بر ادعاهاي خودشان كوچكترين حركتها و حتي مكالمات را رصد مي كنند با هيچ منطقي سازگار نيست .

دليل شك برانگيز ديگري كه بسياري كارشناسان جهاني بر آن استدلال مي نمايند ، نحوه فرو ريختن آوار ساختمانها مي باشد كه بسياري به كار گذاشتن قبلي مواد منفجره در ساختمانها و انفجار آن در زمان برخورد اشاره مي كنند .

غيبت تعداد زيادي از كاركنان برجهاي دوقلو كه طبق شواهد عمدتا از يهوديان و افراد وابسته به صهيونيستها بودند در آن روز بخصوص ، خود دليل ديگري بر طراحي قبلي اين سناريو مي باشد .

اما دليل ديگري كه نگارنده شخصا بسيار آنرا مورد توجه قرار داده و برآن تاكيد دارد و هر شخصي مي تواند آنرا مورد قضاوت قرار دهد ، تصاوير بسياري است كه اينروزها از زواياي متعدد و بصورت كاملا واضح از لحظه حادثه نمايش داده مي شود ؟! بطوريكه در روزهاي ابتدايي و حتي ماههاي اوليه حادثه تصاويري كه از رسانه هاي جهاني پخش مي شد ، تصاويري مبهم و غير واضح بود كه ادعا مي شد توريستهاي عبوري در محل بصورت تصادفي ضبط كرده اند ، اما اكنون با گذشت چندين سال از بروز حادثه با توجه به اينكه حافظه عمومي مردم جهان بسياري نكات و ظرائف را به فراموشي سپرده ، تصاويري كه از لحظه حادثه و برخورد هواپيماها به برجهاي دوقلو از رسانه هاي جهان پخش مي شود تصاويري بسيار واضح و روشن از زواياي گوناگون و متعدد مي باشد كه به روشني بيانگر اين واقعيت است كه از قبل تعداد زيادي دوربين در نقاط مختلف و زواياي متعدد كار گذاشته شده بود تا تصاويري را كه امروز در معرض ديد جهانيان قرار مي دهند ضبط نمايد ؟! بعلاوه اينكه طبق شواهد موجود برخي شبكه هاي تلويزيوني از قبل تيمهايي را در نزديكي محل مستقر نموده بودند و بصورت مستقيم و لحظه به لحظه اتفاقات را گزارش مي نموده اند ؟!

البته همانگونه كه ذكر شد دلايل و ابهامات متعددي وجود دارد كه حكايت از آن داردكه اين طرح  نتيجه و محصول اتاقهاي فكر پشت پرده بوده كه توسط دولتمردان و منابع تصميم گيري در غرب و ايالات متحده آمريكا طراحي شده است ؛ و اگرچه اين خودزني هزينه ها و تلفاتي نيز بهمراه داشت وليكن قطعا هزينه ها و تلفات آن به مراتب از هزينه ها و تلفات جنگهاي مستقيم نظامي كمتر و شايد به نسبت دستاوردها و نتايجي كه بهمراه داشت ، نزديك به صفر بوده است ، بطوريكه تحولات واقداماتي كه پس از اين حوادث و به بهانه اين حوادث در سطح جهاني رخ داد كاملا بيانگر موضوع مي باشد .

حمله به عراق و اشغال افغانستان تنها يكي از اقداماتي بود كه كشورهاي غربي و بخصوص دولت آمريكا با دلالت بر حملات به اصطلاح تروريستي يازدهم سپتامبر و به بهانه مقابله و سركوب تروريسم به آن مبادرت ورزيد .

پس از حوادث يازدهم سپتامبر سال  2001  دنيا با نامها و اصطلاحات بعضا جديد و نوظهوري آشنا شد كه شايد تا پيش از آن كمتر كسي با آن آشنايي داشت و ليكن پس از آن وقايع اين نامها و اصطلاحات به صحنه ادبيات بين المللي بويژه در عرصه سياست وارد گرديد ، اصطلاحاتي مانند القاعده ، بن لادن ، طالبان ، ابوغريب ،گوانتانامو و نظاير آن  بطوريكه شايد در حال حاضر كمتر كسي حتي از مردم عادي جامعه هم با بسياري از اين مفاهيم و نامها  ناآشنا باشد ، واين دقيقا همان هدف اصلي بود كه طراحان حملات يازدهم سپتامبر آنرا دنبال مي كردند تا با تاثيرگذاري بر افكار و اذهان جهانيان زمينه را براي اقدامات وفعاليتهاي بعدي خويش فراهم سازند ، حال آنكه اهداف اصلي و بزرگتري كه در پس اين ظاهر فريبيها وجود دارد و بموازات اهداف كوچكتر و نزديكتر دنبال مي گردد بسيار بزرگتر از چيزيست كه علي الظاهر نمود عيني پيدا مي كند .

اهدافي را كه قدرتهاي جهاني بويژه دولتهاي غربي و در راس آن دولتمردان آمريكايي دنبال مي نمايند مي تواند بسيار متعدد ودر زمينه هاي گوناگون باشد . اگر چه برخي از اين اهداف چشم اندازهاي كوتاه مدتي را دنبال مي نمايد مانند خريد انرژي و نفت ارزان و فروش تجهيزات و اسلحه گران ، اما در وراي آن ،  اهداف بسيار بزرگتر ديگري نهفته است كه چه بسا محسوس و ملموس هم نباشد و بنابراين نيازمند تيزبيني ، دقت وكنكاش هر چه بيشتر رخدادها بويژه در سطوح بين المللي مي باشد ، اهدافي نظير اسلام هراسي و در مراحل بعدي اسلام زدايي و احتمالا در طولاني مدت اهداف بسيار بزرگتري مانند دين زدايي كه منجر به ايجاد تغييرات كلي و اساسي در چهره جهاني و شكل زندگي و حتي جهان بيني و ديدگاههاي جامعه بشري خواهد گرديد .

بدون ترديد همگي ما شعار انتخاباتي رييس جمهور آمريكا با عنوان the change "   "  يعني  " تغيير" را در ذهن داريم ، تغييري كه تعاريف بسيار متعدد و تعابير بسيار گسترده اي از آن مي توان برداشت نمود ، وليكن قطعا اين گردانندگان اصلي و بازيگران عمده تحولات عرصه جهاني هيچگاه بوضوح اهداف اصلي و مقاصد پنهان خود را آشكارا بيان نخواهند كرد ، چرا كه در اينصورت بخش عمده اي از جمعيت كره زمين را در مقابل خود خواهند يافت و بنابراين از دستيابي به اهداف واقعي خود باز خواهند ماند ، بنابراين همانگونه كه اشاره شد اكنون با فريب اذهان جهاني و با رويكردها و اقدامات متظاهرانه و عوامفريبانه و با كمك ابزار و تكنولوژيهاي مدرن بخصوص در زمينه ارتباطات و رسانه ها ، و با روشهاي نرم و بعضا كاملا نامحسوس ، اهداف واقعي خود را دنبال مي نمايند .

اما بسياري اقداماتي كه در سالهاي اخير و پس از حوادث سال  2001  اتفاق افتاد داراي شبهات اساسي است كه فقط دقت و تامل در آن بسياري دورويي ها و دروغها را آشكار كرده و ما را به واقعيتهاي پشت پرده آن نزديك خواهد نمود . حمله به عراق اگر چه در ابتدا به بهانه نابود كردن سلاحها و تاسيسات شيميايي و كشتارجمعي صدام و حزب بعث  عملي گرديد ، وليكن تمام جهانيان ديدند در واقعيت هيچگونه تاسيسات يا سلاحهاي مورد ادعاي آنان كشف نگرديد و بنابراين با اندكي فراموشي در اذهان عامه جهانيان  در اثرگذشت زمان  در مراحل بعدي ايجاد امنيت و دموكراسي در عراق را بهانه قرار دادند كه آنهم عملا تا كنون پس از گذشت سالها عملي نگرديده است . البته لازم به ذكر است كه با نگاه كلي به رخدادها و جريانات بخصوص در منطقه خاورميانه كاملا اين موضوع روشن است كه غرب و بويژه آمريكا منافع خويش را فقط در نا آرامي و ايجاد تنش در منطقه دنبال مي نمايند و بنابراين هرگونه صحبت از صلح و آرامش چيزي جز عوامفريبي و آماده كردن ذهن جهانيان براي فراهم نمودن زمينه دستيابي به اهداف پشت پرده نخواهد بود كه البته موشكافي اين مبحث خود نيازمند بحثهاي مفصل است كه در جاي خود به آن خواهيم پرداخت . اما آنچه بنا بر شواهد واقعيت امور است اينستكه اهداف واقعي نهفته در پشت اين جريانات واقعيتهاي ديگريست .

با بررسي رخداد ديگر يعني اشغال افغانستان در وهله اول به بهانه مبارزه با تروريسم و بخصوص القاعده و رهبر آنان يعني اسامه بن لادن بعنوان اصليترين مضنون و متهم حملات يازدهم سپتامبر ، و دركنار آن مبارزه با طالبان و استقرار دموكراسي بعنوان اهداف اصلي اشغال افغانستان ، اقدامات خود را براي اذهان مردم جهان توجيه نمودند ، اما عملكرد واقعي آنان حكايتهاي ديگري را در بر داشت ، بعنوان مثال دستگيري و قتل پر از ابهام بن لادن كه سيستم اطلاعات و امنيت بسيار پيچيده و قدرتمند غرب بويژه آمريكا سالهاي سال خود را ناتوان از يافتن او اعلام مي نمود ، اما دستگيري و قتل اين شخص دقيقا مدتي قبل از انتخابات رياست جمهوري در ايالات متحده ، ذهن بسياري كارشناسان و خبرگان را به اين واقعيت سوق مي داد كه احتمالا اين شخص سالهاي سال كاملا تحت نظر بوده و ليكن زمان قتل او را بگونه اي تنظيم نموده بودند كه حتي از مرگ اين شخص هم بيشترين بهره  را در راستاي دستيابي به اهداف سياسي خود ببرند .

مورد بسيار مشكوك و پرابهام ديگري كه در سالهاي اخير براي مدتي در صدر اخبار رسانه هاي جهان قرار داشت و اذهان جهاني را بخود معطوف نموده بود ، پرونده اي بود مشهور به ويكي ليكس كه عبارت بود از افشاي صدهاهزار سند محرمانه و طبقه بندي شده توسط شخصي كه عنوان مي شد با دستيابي به اين اطلاعات آنرا افشا نموده است ، كه البته باز هم سوالات و ابهامات بي پاسخ بسياري مطرح بود كه حكايت از واقعيات پشت پرده ديگري داشت ؛ بعنوان مثال اينكه آيا چگونه يك فرد مي تواند در قويترين سيستمهاي اطلاعاتي و امنيتي دنيا نفوذ كرده و به اينهمه اسناد طبقه بندي شده دسترسي پيدا كند ؟! و ابهام بزرگتر اينكه چرا عمده اين اطلاعات  و اسناد رسواكننده مربوط به كشورهاي خاورميانه بود ؟! چرا اينگونه اطلاعات در مورد دولتها و دولتمردان كشورهاي غربي و احيانا خود ايالات متحده نبود ؟! اما اتفاقاتي كه بلافاصله پس از اين افشاگري در بسياري كشورهاي منطقه خاورميانه رخ داد حكايت از اهداف پشت پرده اي داشت كه در اين توطئه و افشاگري حساب شده و از پيش طراحي شده دنبال مي شد ؟!

همچنين در همين راستا اتفاقاتي كه در برخي كشورهاي منطقه نظير مصر رخ داد گوياي بسياري واقعيات بود بطوريكه در اين كشور مسلمان ابتدا يك رييس جمهور و دولت كاملا قانوني از حزب اكثريت مسلمانان و با انتخابات و آراي مردمي انتخاب شد ، ولي پس از گذشت فقط يك سال آنقدر اقدامات تخريبي و تبليغات سوء حساب شده در مورد اين دولت مطرح شد كه عملا زمينه و اذهان جهاني را براي بركناري اين دولت مسلمان آماده نموده و حتي كار تا جايي پيش رفت كه همان كسانيكه مدام شعار قانون گرايي و دموكراسي سر مي دهند عملا با يك توطئه و كودتاي حساب شده و طي يك فرايند كاملا غير قانوني يك دولت قانوني و دموكراتيك را بركنار نموده و حتي پا را از اين هم فراتر نهاده و اكثريت اعضاي آنرا با اتهامات ساختگي واهي به حبس و تعداد زيادي را به اعدام محكوم نمودند . حيله گري و سياست دورويي غرب  و بويژه آمريكا در مصاحبه اي كه پس از اين كودتا در مقابل خبرنگاران تلويزيوني انجام شد كاملا مشخص بود بطوريكه ، آقاي اوباما رييس جمهور آمريكا در پاسخ به سوال خبرنگاري كه پرسيد ، چطور شما تا چند روز پيش  از دولت قبلي حمايت مي كرديد ولي در فاصله يكي دو روز كاملا موضع خود را تغيير داده ايد ؟! اوباما كه شخصا از واقعيتهاي پشت پرده امور مطلع بود  با خنده اي تمسخرآميز رويش را برگرداند و از جوابگويي طفره رفت ؟! . اما چيزي كه در اين فرايند كاملا مشهود بود ، بدنام كردن و ايجاد جو منفي بر عليه يك رييس جمهور و دولت مسلمان در فاصله زماني كوتاه يك ساله در راستاي اهداف و سياستهاي اصلي غرب يعني اسلام هراسي و اسلام زدايي ، و فراهم آوردن زمينه براي تشكيل يك دولت و حكومت لاييك و سكولار بود .

واما رويكرد ديگري كه استكبار و استعمار همواره از آن استفاده نموده و اگر چه ريشه هاي تاريخي دارد وليكن در سالهاي اخير با گسترش و پيشرفت فناوريهاي ارتباطي و رسانه اي نقش پر رنگتري پيدا كرده و به شكل و شيوه هاي كارآمدتري بروز نموده است ، سياست كهنه استعماري و عمدتا انگليسي  " تفرقه بيانداز و حكومت كن " است و همانگونه كه اشاره گرديد در اين فرايند انبوه رسانه هاي استعماري نقش اصلي و اساسي را ايفا مي كنند بطوريكه فرقه ها و گروههاي مختلف كه عمدتا در راستاي سياستهاي استعماري عمل نموده و از جانب قدرتهاي بزرگ حمايت همه جانبه فكري و مالي مي شوند ، با استفاده از انواع دستاوردهاي نوين تكنولوژيهاي ارتباطي نظير اينترنت و ماهواره و ساير ابزارهاي مشابه كه معمولا هزينه هاي آن توسط دولتهاي استعماري تامين مي شود ، اقدام به ترويج افكار و سياستهاي خود و عمدتا به تخريب ساير گروهها و رقيبان مي پردازند و نكته حائز اهميت اينستكه گردانندگان اين رسانه ها آگاهانه و يا غير آگاهانه حتي در بسياري موارد عقايد خود را ترويج نمي كنند بلكه عملا بازيچه قرار گرفته و آب به آسياب قدرتهاي استكباري كه در واقعيت دشمنان اصلي و حقيقي آنها هستند مي ريزند در حاليكه اين شيوه هاي مكارانه ضمن كارآمدي فراوان و تاثير گذاري نرم و نامحسوس و شستشوي مغزها و ذهنيت جوامع ، نسبت به جنگهاي مستقيم نظامي كمترين هزينه ها را براي دولتهاي استعماري در بر دارد .

فرقه سازي شيوه پليد ديگريست كه رويكرد ديگري از همان سياست استعماري معروف تفرقه بيانداز و حكومت كن بوده و بخصوص اينروزها شكل و شمايل جديدي بخود گرفته است . اگر چه فرقه سازي و ظهور فرقه ها و گروههاي خاص با گرايشهاي عمدتا مذهبي به دهه ها و حتي سده هاي گذشته بر مي گردد ، ولي امروزه با در اختيار گرفتن دانش  و تكنولوژيهاي مدرن بسيار كارآمدتر و خطرناكتر از گذشته ظاهر مي شود . گروههاي عمدتا افراطي و متحجر كه مخصوصا در سالهاي اخير بروز و نمود پيدا كرده اند يكي از اصليترين ابزارهايي هستند كه مستقيما در راستاي سياست بزرگ اسلام هراسي و دين ستيزي بكار گرفته مي شوند . در ميان فرقه هاي متعددي كه در دهه هاي گذشته ظهور كرده و به دليل حركتهاي افراطي خود قسمت عمده اي از اخبار رسانه هاي جهاني را بخود اختصاص داده اند ، گروه افراطي و خشن موسوم به داعش بخصوص در سالهاي اخير بيشتر در عرصه رسانه اي مطرح بوده است ، چرا كه خشونتهاي افراطي اين گروه و بخصوص افكار و عقايد و روشهاي غير انساني آن كه عمدتا با نام دين و با پرچمهاي با شعارهاي بنيادين اسلامي انجام گرفته بزرگترين ضربه را به اسلام و مسلمانان مي زند و آتش  نفرت و انزجار را در هر انساني روشن مي نمايد .

اما واقعيات و شواهد كاملا روشني در خصوص بسياري از اين فرقه ها و بخصوص گروه داعش وجود دارد كه واقعيت استعماري و استكباري آنانرا روشن مي سازد ؛ هر عقل سليمي با اندكي دقت و تامل در مي يابد كه اين گروهها فقط و فقط عامل قدرتهاي بزرگ مي باشند كه بطور مستقيم و يا غير مستقيم و با واسطه از جانب آنان حمايت مي شوند . واقعيتهايي نظير اينكه بسياري از سركردگان و رهبران اين گروهها در كشورهاي غربي و يا وابستگان آنها مانند رژيم صهيونيستي آموزشهاي مختلف را ديده اند ؛ و يا با مطرح نمودن اين سوال بسيار روشن كه چگونه يك گروه بيست يا سي هزار نفري بدون اينكه منابع مشخصي در اختيار داشته باشد اينهمه سلاح و تجهيزات و ماشين آلات و هزينه هاي معمول خود را از كجا تامين مي نمايد ؟! در پاسخ به همين سوال روشن در مي يابيم كه قطعا دولتها و حكومتهاي قدرتمندي پشت اين قضيه هستند كه در بسياري موارد طبق شواهد غيرقابل انكار برخي كشورهاي ثروتمند عربي مانند عربستان و آل سعود و دريك مرحله بالاتر ، غرب و ايالات متحده حاميان پشت پرده و تامين كننده اصلي اين تجهيزات و هزينه ها مي باشند .

سوال ديگري كه مطرح است اينستكه چگونه ارتش كشوري مانند عراق كه تجربه هشت سال جنگ فرسايشي با كشور قدرتمندي مانند ايران را دارد نمي تواند از عهده يك گروه محدود برآيد ؟! و يا اينكه چرا تمامي اين اتفاقات فقط در اين منطقه از دنيا كه از يك طرف داراي بزرگترين ذخاير انرژي و ثروتهاي هنگفت است و از طرفي مركز  كشورهاي اسلامي ومسلمان است مانند سوريه و عراق كه در واقع مهد اسلام و بزرگترين ملجاء و مرجع مسلمانان و علي الخصوص شيعيان است رخ مي دهد ؟!

كه قطعا اندكي تامل و دقت در همين موارد ساده بسياري واقعيات را روشن خواهد نمود . اما دستاوردهايي كه عملكرد افراطي چنين فرقه هايي براي قدرتهاي غربي دارند در راستاي رسيدن به اهدافشان بسيار قابل ملاحظه است بويژه اينكه اعمال خشونت بار و وحشيانه آنان مانند بريدن سر انسانهاي بيگناه بويژه زنان و كودكان خردسال كه با اسم اسلام و به نام دين به آن مبادرت مي ورزند نفرت و انزجار هر انسان داراي وجداني را برمي انگيزد ، و اين دقيقا يكي از سياستهايي است كه غرب و بويژه آمريكا در راستاي اهداف بزرگتر خود يعني اسلام هراسي و دين ستيزي دنبال مي كند .

واما حوادث بسيار شبهه برانگيز اخير در كانون اسلام  يعني مكه مكرمه در ايام برگزاري بزرگترين مراسم مذهبي مسلمانان يعني رخداد عظيم حج ؛ در حادثه اول سقوط يك جرثقيل در كانون مقدس ترين مركز و مكان مذهبي مسلمانان يعني مسجدالحرام ؟! بسياري اين حادثه را تصادفي خواندند اگر چه شواهد و واقعيتها بيانگر حكايت ديگري بود ، چرا كه بعنوان مثال بروز باد شديد و طوفان را عامل حادثه اعلام نمودند در حاليكه شواهد و گزارشات هواشناسي و بخصوص حركت عادي زائران بيت الله الحرام دلالت بر واقعياتي غير از آن داشت .! اما آيا اشتراكات و شباهتهاي پيرامون اين رخداد با حوادث يازدهم سپتامبر 2001 بسيار عجيب نيست ؟! اينكه اين حادثه  در همان روز يازدهم سپتامبر و عجيبتر اينكه دقيقا در همان ساعت از روز اتفاقات سال 2001 رخ مي دهد ؟! و اينكه آن واقعه در مركز كفر و كانون مركزيت غرب يعني مركز نيويورك در ايالات متحده آمريكا ، و اين حادثه دقيقا در بزرگترين مركز و كانون توجه مسلمانان جهان در مكه مكرمه رخ مي دهد ؟! يا اينكه در حوادث يازدهم سپتامبر سال 2001 مضنون و متهم اصلي شخصي به نام اسامه بن لادن رهبر القاعده است ، حال آنكه در حوادث مكه نيز شركت اصلي مالك جرثغيلها متعلق به خانواده بن لادن است ؟!

و هنوز چند روز نگذشته كه حادثه بسيار تاسف برانگيز منا ، و آنهم دقيقا در مركز اسلام باابهامات و شبهات فراوان ؟! چرا چنين اتفاقات تصادفي در هيچ كجاي ديگر دنيا رخ نمي دهد ؟! مگر نه اينستكه هر ساله تجمعات ميليوني بسياري مانند عاشورا و تاسوعا يا اربعين حسيني در كربلاي معلي برگزار مي گردد ولي هيچگاه شاهد بروز چنين حوادث عجيبي نبوده ايم ؟!

اما براي مقابله با اين توطئه ها چه بايد كرد ؟ همانگونه كه بيان شد در دنياي جديد تقابلات ديگر در ميادين جنگهاي نظامي نيست ، بلكه نبردها نبرد دانش و اطلاعات است ، و قطعا كسانيكه بهتر بتوانند افكار و ذهنها را تحت سلطه خود درآورند موفقتر خوهند بود ؛ جنگهاي دنياي امروز جنگهاي نرم و نامحسوسيست كه از طريق بكار گيري دانش و تكنولوژيهاي مدرن با غلبه بر ذهن و فكر ملتها و جوامع آنانرا تحت سلطه خود درآورده و از اين طريق اصليترين اهداف خود را دنبال مي كنند . وبنابراين آنچه روشن است اينستكه براي مقابله با چنين جنگهاي نرم و نامحسوسي موثرترين روشها ، مقابله به مثل و بخصوص شناخت و خنثي نمودن اين روشها خواهد بود ، و اين مهم حاصل نخواهد شد مگر با افزايش سطح آگاهي و دانش و تفكر ملتها .

اساسيترين راه براي مقابله با جنگ نرم دشمنان نه فقط از طريق بكارگيري تجهيزات و سخت افزار ، بلكه طراحي و تدوين نرم افزارهاي قوي و قدرتمند ماحصل تفكر و آگاهيهاي لازم خواهد بود ، و بنابراين ملتهاي مسلمان مي بايست از طريق آموزش و بالابردن سطح دانش و تفكر خود و بويژه نسلهاي آتي زمينه را براي خنثي نمودن اين توطئه هاي دشمنان كه بزرگترين اهدافشان دين زدايي هرچند بصورت تدريجي در طولاني مدت است فراهم نمايند .

واما دركشور مقتدر و پهناور ايران اسلامي نكته اي كه بسيار حائز اهميت است اينستكه  اهداف و ترفندهاي دشمنان را شناسايي نماييم تا از اين طريق بتوانيم راه و روشهاي مناسب را براي برخورد و مواجهه عملي با اهداف دشمنان برنامه ريزي كنيم ، و نكته حائز اهميت در اين مسير براي دستيابي به اهداف بزرگ پيش رو ، پرهيز از اختلافات و دعواهاي داخلي خواهد بود ، چرا كه در شرايط موجود كه قدرتهاي بزرگ و استعمارگران اصليترين اهداف خود را كه در راس آن اسلام هراسي و در وراي آن دين زدايي قرار دارد با زيركانه ترين روشها و بكارگيري پيچيده ترين ابزارها دنبال مي نمايند ، وجود اختلافات دروني در ميان گروههاي مختلف حاضر در كشور همانند خانواده ايست كه خانه شان در حال سوختن در آتش است و آنها با چهره برافراخته در خانه نشسته و بر سر شوري يا بي نمكي غذا باهم دعوا مي كنند ؟!

 

 

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا